۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

یادداشت مرضیه در دفتر یادبود پدر


عکس خانم  مرضیه در حال نوشتن دفتر یادبود پدر

امشب، شب ساگرد پدر است. همینطور روز درگذشت مرضیه ... دو انسانی که برخوردشان با هم همیشه بطور خاصی سرزنده و ارزشمند بود.
خانم مرضیه که به گفته ی خودش هرگز برای مراسم درگذشت کسی نمیرفت. به احترام مادر و بیاد پدر به خانه آمد. با مادر رابطه ای صمیمی و در عین حال بسیار احترام آمیز داشت. در انتهای نوشته ای که در دفتر یادبود پدر نوشت مادر را به ما سفارش کرد. بعدها نیز مرتبا هر وقت که ما را میدید میگفت : " مواظب مادرتان باشید. از معدود زنانی است که سر در مقابل هیچ کس خم نمیکند و آزاده مانده است.." آنشب مرضیه در دفتر یادبود پدر با خطی زیبا نوشت :



  • در تمام عمرم به مجلس ختمی نرفتم
    امشب آمدم دوستان را زیارت کنم
    میدانم از دیدن من خوشحال خواهند شد یا خواهید شد
    از جمله رفتگان این راه دراز
    باز آمده ای کو که بما گوید راز
    ونهار در این دو راهه ی آزاز و نیاز
    چیزی نگذاری که نمیائی باز

    سعی کنید خانم اقبال را تنها نگذارید.                مرضیه – آبانماه 1384


مادر نیز احترام زیادی برای مرضیه قائل است. برای همین وقتی خبر درگذشت دختر مرضیه را شنید. گفت میخواهم بدیدارش بروم. مرضیه او را که دید با اینکه مریض و پریشان حال بود به پایش بلند شد و در آغوشش گرفت. دوباره در آنروز به من و عفت سفارش مادر را کرد و گفت حواستان باشد مادرتان زن بزرگی است. میگفت اولین فرصت که حالم بهتر شود به دیدار مادر خواهم آمد. ولی دیگر زمانه فرصتش نداد. مادر هنوز صدای او را زمزمه میکند و از شکوه یک زن آزاده با اعتماد بنفسی قوی و موهای بلند سپید سخن میگوید. چند روز پیش با مادر دوباره صدای زیبای مرضیه را گوش می کردیم. چه پرشکوه می خواند : مست است و هوشیارش کنید ... خواب است بیدارش کنید...


آری پدر رفت... مرضیه هم رفت .... در این گذرگاه ما مانده ایم با یاد آنها که هنوز آتش به دلها میزند. اگر داستان آن دنیا حقیقت داشته باشد. روح های صمیمی و بزرگی مثل پدر و مرضیه یکدیگر را در بینهایت باز خواهند یافت.
عاطفه اقبال - 31 اکتبر 2012



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر