۱۳۹۲ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

عارف، برادرم در چنین روزی متولد شد


https://www.facebook.com/atefeh.egh/photos/a.126162647495167.23078.116995998411832/520697994708295/?type=1&theater

امروز روز تولد عارف است.

برادرم... صبور و مهربان در قلب اکثر کسانی که او را می شناختند، جا داشت. از گلهای سرسبد خانواده و فامیل بزرگی که جز خاطره از آن برایمان چیزی نمانده است. آنکه در عصر طوفانی سی خرداد شصت، گلوله ی جنایت بر جان 27 ساله اش نشست. بعد از آن لحظه بود که خون در زندگی ما جاری شد. اولین شهید بود. اولین بخون خفته در سی خرداد شصت. آن سرآغاز خونین که 32 سال است بی وقفه ادامه دارد. درخت انقلاب هنوز از خون سیراب نشده است!

باز 15 بهمن است. آن روزی که مادر بهم می ریزد. در خانه همه میدانیم که باید در برابر دل گرفتن مادر سکوت کنیم. سکوت میکنیم. مادر حرف میزند و از عارف میگوید. از چگونگی تولد او... از زیبایی او به هنگام تولد... از لحظه ای که او را در آغوشش نهادند. آنقدر میگوید تا زمانی که بغض راه سخنش را ببندد. صدایش میشکند. سکوت میکند تا ما اشکهایی که با بردباری شگفت انگیزی نمیگذارد سرازیر شود را نبینیم. دل مادر همچنان خون است. از رفتن نابهنگام آنکه دردانه اش بود.

عکس عارف همیشه در گوشه اطاق در یک قاب عکس کوچک قرار دارد. به عکس که نگاه میکند آه میکشد. آهی که درد را همزمان به وجود تک تک ما می ریزد. فکر میکنم درد مادر را فقط پدر توانسته بود توصیف کند آنزمان که در گوشه دفترش نوشت : فرق من و پروانه در این است در عالم - پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت.

عارف رفت مانند تمام جوانانی که در آن فاز خونین در اوج جوانی سربدار شدند. رفتند تا آزادی را پاس بدارند. رفتند تا دیگر هیچ کس نتواند آزادی بیان را محدود کند و قلم ها را بشکند. رفتند تا از آزادی دفاع کنند و سانسور را با خون خود به چالش بکشند. آنها علیه دیکتاتوری، انحصارطلبی و قلدرمنشی در سیاست در هر لباسی بپا خاستند.

عارف از این نسل بود. از نسل آزادگان. از نسل آنها که برای جانشان چانه نمی زنند. بلکه تمام عیار برای آزادی مردمشان بپا میخیزند و بهایش را نیز می پردازند. و از هیج تهمت و ناروایی در این مسیر هراس ندارند. بر آنها درود.



عارف جان تولدت مبارک!




عاطفه اقبال - 15 بهمن 1392 برابر با 4 فوریه 2014

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر